موضوع: "سفرنامه"

رزقم نماز اول وقت. و شایدم اربعین کربلا؟

همیشه کلمه رزق زیاد شنیدید با کاربردها و معانی مختلف.

دیروز خدا رزق ما را در زیارت حرم شاه رضا در شهرضا قرار داد، همیشه تفکرم اینه که انسان باید سفرهاش هم زیارتی باشه هم سیاحتی تا بقول خودم زرنگی کرده باشه هم سود معنوی برده باشه هم اینکه تفریح درست حسابی کرده باشه. اصلا انگار جنس ما جوریه که دلمان با زیارت آروم میگیره اگه جایی بریم که معنویتش کم باشه تا آخر سفر یه چیزی را گم کردیم.

بخاطر اینکه شنبه صبح هرکسی باید سرکار و مدرسه و مهد میرفت تلاش کردیم به شب نکشیده برگردیم تو راه برگشت اذان مغرب از رادیو ماشین گوشهامون نوازش میداد ناخداگاه هممون لب به اذان باز کردیم و شروع کردیم با موذن اذان بگوئیم. همین طور که از پنجره ماشین بیرون تماشا می کردم از دور یک گنبد فیروزه ای دیدم که چراغ سبز رنگی بر بالای اون خودنمایی می کرد و نشان از مکان متبرکه بود. تو دلم یک لحظه گفتم: “کاش می شد، نماز اول وقتمون اینجا بخونیم." 

ولی چون می دونستم همه عجله دارند زود برسن مقصد و تا مقصد هم نیم ساعتی راه بیشتر نیست و تعداد همسفریان هم زیاده ، نباید این پیشنهاد بدم. 

خلاصه من تو افکار خودم غرق بودم که صداش راهنمای ماشین من رو هوشیار کرد. و این به معنی این بود که بـــله رزقم جور شده و ما داریم به طرف همون مکان متبرکه برای پارک کردن میریم و قصد همان نماز اول وقته. رزق من نماز اول وقت بود.

کلی خداروشکر کردم. اونجا امامزاده بود یک امام زاده دور از شهر. امامزاده شاه حسین شهر مهیار.

سریع رفتم وضوخانه وضو گرفتم و به نماز جماعت پیوستم. بعد از نماز به زیارت امام زاده رفتم، ازش خواستم حالا که رزق منو نماز اول وقت قرار داد.

انشاالله اربعین هم روزی من بگرداند زیارت ارباب دلها حضرت ابا عبدالله الحسین.