موضوع: "روز نوشت"

خداروشکر بابا دارم

چند روز پیش از روی حیاط، داخل اتاق رو دید می زدم، دیدم بابام داره نماز می خوانه، صدای کشیدن کلمه والظالین ش  هنوز تو گوشمه.

یا دعای قنوتش که با ربنا شروع کرد.و آخر نمازشم بعد از تسبیحات حضرت زهرا دستاش بلند کرد و گفت: «خدایا فرزندانم را در راه دین و قرآن هدایت بفرما و آنان خدمت گذار دین و قرآن قرار بده…..»

در همین حین بود که یاد بچگی ایم افتادم یاد روزهایی که بابام سجادشو پهن میکرد و منم با چادر گل گلی می دویدم پیشش و با هم نماز می خواندم یادمه اینقدر ادای حرکات بابام در میاوردم که هنوز که هنوز موقع نماز خواندن مثل بابام حرکاتمو انجام میدم.

یاد سحرهای ماه رمضان بخیر که بعد از خوردن سحری و گرفتن وضو بابام کتاب مفاتیح سبز رنگ میاورد و ماهم دورش حلقه میزدیم، هر شب نوبت یکی از ماها بود که دعای سحر زمزمه کنه. اونوقت بابام  با ذوق گوش میداد. آخرش هم کلی  تشویقمون میکرد.

با خودم گفتم خداروشکر که بابا دارم

خداروشکر که بابای به این خوبی دارم

و خداروشکر که بابایی دارم که ما را در راه دینِ اسلام تربیت کرد.

 

دعای ویژه من:

خدایا پدرم را حفظ کن و سلامتی و طول عمر بهش عطا بگردان

مراقب ویزاهای جعلی باشید!!!!!!!

این روزها این جمله را زیاد می شنوی  : عازم کربلا هستم حلالم کنید

چند روزیست که یکی از همکارانم زیاد این جمله را به همه می گوید و همه با خوشحالی و اشک به او التماس دعا می گویند.

امروز صبح برعکس روزهای گذشته گره ا ی در ابروهانش بود.

ازش پرسیدم چی شده؟

زائر حرم امام حسین(ع) که اخمو نیست!!!

 

دیدم چشمانشم پر اشک شد

قبل از اینکه لب به سخن باز کند اشکش زود تر دلم را فروریخت.

با استرس بهش گفتم چی شده؟؟؟؟

چرا ناراحتی؟؟؟؟

نکنه نِمیری؟؟؟

اشک امانش برده بود

با صدای آرام و اشک آلود گفت

ویزایمان جعلی بوده؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!

یکباره عالم بر سرم خراب شد

جعلی؟!؟!؟!

یعنی چه؟؟؟؟؟

مگر می شود؟

مگر می شود با زائر امام حسین اینچنین بازی کرد؟

دیگر اشک امانش را بریده بود

به رسم همدردی بهش دلداری دادم و گفتم انشالله دوباره ویزا می کنید و می روید.

گفتم: امام حسین(علیه السلام) شما را طلبیده … نگران نباشید.

 

ولی در عجبم از کسانیکه این روزها سودجویی میکنند  و با دل زائران اینچنین بازی می کنند.

1 2