دلهایی که اربعین نشده کربلایی شدند
دیروز ظهر سریع از حوزه زدم بیرون
باید زود خودم را به خانه می رساندم
الان است که فرزندم به خانه برسد و پشت در بماند.
وقتی داخل کوچه رسیدم خدارو شکر کردم به موقعه رسیدم.
ساق پاهایم از بس تند تند راه رفته بودم به شدت درد می کرد.
از شدت قدمهایم کاستم
به پشت در رسیدم کلید را از لابه لای وسایل داخل کیفم پیدا کردم.
داخل حیاط شدم.
صدایی مرا به خود جلب کرد.
صدا از درون اتاق به گوش می رسد.
ولی کسی در خانه نیست!!!!!!!!!
نزدیک در که می شوم صدا واضح تر به گوش می رسد.
صدا نالان و خسته است
بغضی در صدایش است…..
در را باز می کنم
صدا کاملا واضح واضح است
با صدایی همراه با اشک از همه می خواهد برایش دعا کنن… که امسال بتواند در سفر اربعین شرکت کند و زیارت اربعین را بین الحرمین قرائت کند.
ناخود آگاه اشکم سرازیر شد
اصلا درد پاهایم از یادم رفت
دیگر متوجه صدای بوق راننده سرویس نبودم
با صدایی پر از آه و اشک گفتم: انشاالله اربعین هر دو کنار هم در بین الحرمین هم صدا زیارت نامه می خوانیم.
این روزها رادیو اربعین است که در خانه ما دلبری می کند و دل مار ا کربلایی می کند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط خدیجه گلشادی در 1396/08/08 ساعت 10:41:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1396/08/08 @ 12:59:20 ب.ظ
مدیریت استان مازندران [عضو]
با سلام
متن زيبايي بود. ممنونم
انشاالله اگر عازم كربلا شديم حتما نايب الزياره دوستان كوثر بلاگي و كوثر نتي خواهيم بود.
ممنونم از حضور گرمتان در وبلاگ ما.منتظر حضور سبزتان هميشه هستيم
1396/08/09 @ 09:57:02 ق.ظ
خداروشکر که شما بزرگوار به یاد ما هستید